زندگی آنچنان هست که زندگانی باید کرد

زندگی پاورقیست ، جستجو بایدکرد

زندگی آنچنان هست که زندگانی باید کرد

زندگی پاورقیست ، جستجو بایدکرد

عربه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!! ------------- عربه سوار یه خره عکس میگیره. عکس رو میفرسته برای مادرش،‌ زیر عکسه مینویسه: «سلام بر ننم،‌ بالایی منم ------------- عربه سر مرز یه عراقیه رو اسیر میگیره. همینجور که داشته میبردتش، یه دفعه یه خمپاره میخوره بغلشون دست عراقیه کنده میشه. عراقیه میگه: بگذار من این دستمو بندازم تو کشور خودم. عربه دلش می‌سوزه، میگه باشه. یکم دیگه میرن، دوباره یه خمپاره میخوره اون یکی دست عراقیه هم کنده میشه. باز عراقیه میگه بگذار من این دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، عربه هم میگه باشه. بعد یه ترکش دیگه میخوره پای عراقیه هم کنده میشه، ورش میداره میندازه اونور مرز. یه دفعه عربه تفنگ رو میذاره روشقیقه یارو میگه: هوی! فکر نکن من عربه نمیفهمم، کم‌کم داری فرار میکنی‌ها!!! -------------- عربه میخواسته بره بهشت زهرا، ‌گل گیرش نمیاد کمپوت می‌بره!!! -------------- یه روز به یه عربه میگن یه کلمه بگو که توش اب باشه.میگه "لوله" -------------- یه یارو میره زیر غلطک، عربه میره خبر مرگش رو به خانوادش بده. میره در خونشون به پسر یارو میگه: بابات چه جوری بود؟ میگه: دراز وباریک. عربه میگه: حالا دیگه صاف وپهنه!! -------------- عربه با کُت وزیر شلواری تو خونشون نشسته بوده. ازش می‌پرسند: واسه چی تو خونه کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد! میپرسن: پس چرا دیگه زیر شلواری پوشیدی؟! میگه: خوب شاید هم نیاد!!! -------------- عربه مادر پدرشو میکشه، ازش می‌پرسن: چرا این بدبختا رو کشتی؟ میگه: بعد از چهل سال به رابطه کثیفشون پی بردم!!! -------------- یک بار به یک عربه می گن 2×2 چند میشه؟ میگه5 تا!!! میپرسن چرا 5تا؟ می گه والا علم پیشرفت کرده!!! -------------- عربه و رشتیه تو جهنم هم دیگه رو میبینن. رشتیه به عربه میگه: تو چه جوری مردی؟ عربه میگه: والله من از سرما مردم، تو چه جوری مردی؟ رشتیه میگه: ‌من از تعجب‌ مردم! عربه میگه:‌ یعنی چی؟ چطوری از تعجب مردی؟! رشتیه میگه: والله من رفتم خونه، دیدم خانم لخت خوابیده رو تخت، زیر تخت رونگاه کردم هیچکی نبود، تو کمد رو نگاه کردم،‌کسی نبود، تو حموم، تو انباری، ‌تو دستشویی، خلاصه همه جا رو نگاه کردم ولی هیچکی نبود. منم از تعجب سکته کردم مردم! عربه میگه: خاک بر سرت! تو فریزر رو هم نگاه میکردی، نه تواز تعجب میمردی، نه من از سرما!!! --------------- به عربه می گن: پشت سرت خاکیه. ترکه می گه: پس می خواستی آسفالت باشه؟ --------------- عربه وارد خونش می شه و به عیالش می گه : پرده ها رو بکش , می خوام با هم بی پرده صحبت کنیم. --------------- یه روزی یه عربه میره مسابقه قران . اما با لباس ورزشی --------------- یه عربه سوار اتوبوس می شه از یه دختر ه خو شش میاد شماره اتوبوس بر میداره --------------- عربه اسم بچش رو می زاره "مراد" می گن چرا حالا مراد. مگه آب نطلبیده مراده -------------- عربه سیاهپوش میآد اداره میگن چی شده؟ میگه بابام مرده. بهش می گن پس چرا صورتت زخمی شده؟ میگه آخه وقتی قبرش می کردم مقاومت می کرد!!!!! -------------- عربه هر کار میکنه بچش نمی خوابه بهش ژل میزنه.!!! -------------- عربه سوار آسانسور میشه مبینه نوشته:ظرفیت12نفر با خودش میگه :عجب بدبختیه ها!حالا11 نفر دیگه از کجا بیارم -------------- به عربه میگن اگه همه دنیارو به تو بدن چکار میکنی. میگه میفروشم میرم خارج -------------- یه مغز میفته دمبال یه عرب میگه :بگو منو کم داری بگو ؛ بگو کمی غم داری بگو ----------------------------------------------------- راستی تا یادم نرفته ؛ به نقل از علی جرفی ؛ آقای باقر ۱ عینک جدید خریده که البته من هنوز ندیدمش ؛ ولی با اینکه ۱ روده ی راست تو شکم علی جرفی نیست و صحت و یا تکذیب این خبر هنوز در پرده ای از ابهام قرار دارد ما از همینجا به باقر تبریک میگوییم باتشکر:روابط عمومی وبلاگ محمد بلاگسکای دات کام