در نبردی که میان ایلامیان و بابلیان با سپاهیان سین – اخ –اریب ( Sin-ahhe-eriba ) ( سناخریب، 681-704ق.م. ) پادشاه تازه آشور رخ داد ، آشوریان پیروز شدند و پسر سین – اخ – اریب به نام آشور- نادین – شومی ( Assur-nadin-shomi ) به پادشاهی بابل منصوب گشت ( 700ق.م. )
پس از شوتروک – نهونت دوم ، برادرش هلوشو- این شوشینک ( Hallush-In-Shushinak ) ( 693-698 ق.م.) به پادشاهی ایلام رسید .
هنگامی که سین اخ اریب سرگرم سرکوب آخرین یاران مردوک – اپل – ایدین بود هلوشو – این –شوشینک به شمال بابل تاخت و به یاری بابلیان ، پسر سین – اخ – اریب را دستگیر کرد و به ایلام فرستاد ( 694 ق.م.) و یکی از متحدان بابلی خود را به پادشاهی بابل نشاند .
در سال 693 ق.م. آشوریان به بابل تاختند و پس از به دست گرفتن بابل ، دست نشانده ایلامیان را به اسیری گرفتند .در پایان سال 693 ق.م. گفته شده که براثر شورشی ، هلوشو – این شوشینک کشته شد و کودور – نهونت دوم به پادشاهی نشست . کودور – نهونت ، پایتخت ایلام را به مدکتو ( Madakto ) ( به احتمال در شرق یا جنوب شرقی خوزستان ، جایی تا حدی دورتر از دسترس آشوریان ) و سپس ، به هیدلو ( Hidalo ) ( هیدلی Hidali ) در گل نبشته های تخت جمشید و بی گمان دژسپید در نزدیکی نور آباد فهلیان ) منتقل کرد.
در سال 692 ق.م. سین – اخ – اریب به ایلام تاخت . بنابرگزارشی ، کودور – نهونت ، سه ماه پس این حمله مرد و بنابر گزارش دیگر ، وی دستگیر و دو ماه پس از آن کشته شد. پس از کودور – نهونت، هومبن – نیمن ( Humban-nimena ) ( 689-692ق.م.) به پادشاهی رسید.
در سال 691 ق.م. وی فرماندهی سپاهیان ایلامی ، بابلی و کوه نشینان زاگرس را نبردی با آشوریان ، بر عهد داشته که بنابر نوشته های بابلی ، پیروزی از آن هومبن – نیمن شده است . سال بعد – به تلافی- سین – اخ – اریب بابل را تصرف و ویران کرد .
اندکی پس از سقوط بابل ، هومبن – نیمن در گذشت و هومبن – هلتش اول ( Humban-haltash ) ( 681-688 ق.م.) به پادشاهی رسید . د رزمان وی ، به نشان دوستی گویا برخی از پیکره های خدایان بابلی که در زمانهای گوناگون به شوش برده شده بودند ، به بابل بازگردانده شدند. هومبن – هلتش اول بر اثر بیماری در سال 681 ق.م. مرد .
پس از وی ، هومبن – هلتش دوم ( 675-680 ق.م. ) به جای وی نشست . با کشته شدن سین – اخ – اریب در سال 681 ق.م. ، بار دیگر بابلیان کوشیدند تا از پشتیبانی ایلامیان برخوردار شوند . در سال 675ق.م. هومبن – هلتش دوم به شمال بابل تاخت و شهر سیپر( Sippar ) را تصرف کرد.
اندکی پس از این رویداد ، گویا بر اثر سکته در گذشت و برادرش اورتکی ( Urtaki ) به پادشاهی رسید . با روی کار آمدن اورتکی ، رابطه أی دوستانه میان وی و پادشاه آشور ، آشور – اخ – ایدین ( Ashshur-an-Issin ) ( اسارها دون 669 –680 ق.م.) پدید آمد و ایلامیان از یاری دادن به شورشیان بابلی بر ضد آشوریان ، خوداری نمودند . این پیوند دوستی در زمان پادشاهی آشور – بانی – اپلی ( Ashsur-bani-apli ) ( آشوربانی پال ، 627-668 ق.م. ) و تا سال 665 ق.م. ادامه یافت .
در سال 665 ق.م. اورتکی حمله ای به بابل کرد ، اما سپاه آشور او را وادار به باز پس نشینی کرد . اندکی بعد اورتکی مرد.
بر اساس نبشته های آشوری ، پس از اورتکی ، تپتی – هومبن – این – شوشینک ( Tepti-Humban-In-Shushinak ) که از پسران شیلهک – این – شوشینک دوم بود به پادشاهی ایلام رسید . در این نبشته ها از وی به ت او من ( Teuman ) یاد شده است . بنابر گفته آشوریان ، سه تن از فرزندان اورتکی به دربار آشور پناهنده شدند . مدت ده سال جنگی میان ایلام و آشور رخ نداد و در این مدت ، ت اومن به بازسازی پرستشگاههای سرگرم شد. درسال 653 ق.م. آشور – بانی – اپلی به ایلام تاخت و پس از تصرف در ، در کناره رود اولایی ( کارون و یا شائور امروزی ) در نزدیکی شوش با ایلامیان درگیر شد. نبرد ، تپتی هومبن این شوشینک به قتل رسید . آشوربانی اپلی ، یکی از پسران پناهنده اورتکی را به نام هومبن – نیکش دوم ( Humban-nikash ) به پادشاهی شوش و مدکتو نشاند . با این حال ، مدارکی دیگر نشان دهنده آن است که شخصی به نام ات – همیتی –این شوشینک ( Atta-Hamiti-In-Shushinak ) فرزند هوترن – تمپی – به فرمانروایی شوش رسیده است . در میان سالهای 652 تا 648 ق.م. که میان آشوربانی اپلی و برادرش شمش – شوم – اوکین ( Shamash-shum-ukin ) پادشاه بابل جنگ و کارزار بود، هومبن نیکش دوم به یاری پادشاه بابل رفت که در نزدیکی شهردر ، از سپاهیان آشوربانی اپلی شکست خورد. در پی این شکست و در پی شورشی ، شخصی به نام تمریتو ( Tammaritu ) ( 649 –652 ق.م. )ب جای هومبن نیکش دوم نشست . وی با نبوبل شوماتی ( Nabu-Bel-shumati ) کلدانی بر آشوربانی اپلی متحد شد. او نیز در نبردی از سپاهیان آشور شکست خورد و در پی شورشی ،از پادشاهی بر کنار شد و به دشمن خود – آشور – پنا برد که پناه هم داده شد. با گریز تمریتو ، شخصی به نام ایندبی بی ( یا ایندبی کش 648-649 ق.م.م) به سلطنت رسید که در پی تـهدید آشوریـانـی پـال در حمله بـه ایلام ، کشته شد و به جای وی هومبن – هلتش سوم ( ؟- 648 ق.م.) به پادشاهی رسید .
در سالهای 646 –647 ق.م. آشوریان بار دیگر به ایلام تاختند . هومبن – هلتش سوم ناگزیر به گریز گشت . همزمان با بازگشت آشوریان ، هومبن – هلتش به مدکتو مراجعت نمود که با بازگشت آشوریان روبه رو شد و به دور – اونتش پناه برد . آشوریان ، این بار کم و بیش همه دشت خوزستان و کوههای شرقی را به تصرف در آوردند و در بازگشت ، شوش را غارت و ویران کردند و بار دیگر ، تمریتورا به پادشاهی شوش نشانند. چنین به نظر می رسد که با بازگشت آشوریان ، هومبن – هلتش به مدکتو بازگشته باشد ، اما مدتی بعد دستگیر و به آشور برده شده .
شاهان آشور هماره در همه گزارشهای خود درباره کشتارها ،چپاولگریها و غارتها ، بیش از اندازه غلو و خودستایی کرده اند و آشور – بانی – اپلی هم مدعی است که شوش را جایگاه ماران و گژدمها کرده است . با این حال ، می بینیم که ایلامیان اندک اندک از میان همان ویرانه ها سر بر آورده و به بازسازی خود سرگرم شده اند . با مرگ آشور بانی اپلی و پدیدار شدند سستی روز افزون در آشور ، بابل نبواپل – اوصور( nabu- apal – usur) ( 605 – 625 ق.م. ) به سلطنت نشست و برای بدست آوردن پشتیبانی نیروهای ایلامی ، در کارزاربا آشوریان ، خدایان ایلامی را که سپاهیان آشوبانی اپلی به اوروک ( در جنوب بین النهرین ) برده بودند به شورش باز گرداند . به نظر می آید که ایلامیان مرکزیتی در شوش پدید آورده و به تقویت نیروی نظامی خود پرداخته اند چه در نسل بعدی ، در زمان نبوکد دوری – اوصور دوم ( بخت نصر عهد عتیق 562 – 604 ق.م. ) در سال 596 ق.م. میان ایلامیان و بایلیان در کرانه دجله درگیری پیش آمد . مدارک دیوانی ایلامی به دست آمده از شوش که درباره جامه ، سلاح و دیگر کالاها ( که بر اساس خط و شیوه نگارش می توان گفت متعلق به سالهای پایانی قرن هفتم و نیمه نخست قرن ششم پیش از میلاد می باشد ) ، به درستی نشانگر تجدید حیات شهر شوش در این دوران است . با برقراریی فرمانروایی هخامنشیان در پارس ، بخش شرقی – انشان – از حوزه تصرف فرمانروایان ایلامی خارج گشت . کوروش اول ، پدر بزرگ کوروش دوم ، به گواهی نقش مهری برگل نوشته های با روی تخت جمشید ، " مهر 93 " خود را از " انشان " و " فرزند چیش پیش " خوانده است . کوروش بزرگ نیز در گل خوزستان به تصرف کوروش بزرگ در آمد ،مدرکی در دست نیست . اما، آنچه از زمان کوروش بزرگ در می یابیم ،این است که سرزمینهای ایلامی از آن زمان تا به امروز همواره بخشی از ایران زمین بوده اند .