سلام
الان آقای جرفی جفته منهآرنج نامبارکش چسبیده به آرنج مبارک من
داره مثل سگ میخنده
امروز ظهر ما افتخار داشتیم آقای جرفی نهار اینجا تشریف داشت وی طی اظهار نظری جدید بعد از ماه ها دوری از وطن خاطر نشان کرده است : آقای ممد دخترای اهواز خیلی خراب شدنواقعا جای سوال و بررسی داره ...
آقا ما بریم دیگه وسایلمونو بچینیم بعدشم بریم کلاس بعدشم ...
البته ۱ کوهنورد خوب باید از ۲ روز قبل کوله خودشو کامل کرده باشه
موفق باشید
به علی جرفی میگم : علی جرفی میخوای بنویسم علی جرفی همتونو از راه دور میبوسه؟ ( همش شد علی جرفی )
میگه نه بابا این .... چیه
علی جرفی میگه بسه دیگه انتشارش کننمیدونم این کلمات رو از کجا یاد گرفته
آقا فلن الله ساخلاسون
الان حدودا ساعت۳:۴۰بامداد است
و من بسیار بسیار خسته
از هفته پیش یکی از دوستان به ما ( دارم تمرین میکنم بگم من ) گفت : یه سری پروژه دارم منم بش قول داده بودم که انجامشون بدم .
منم خو همش گرفتار
خلاصه امشب آقا میگه واسه فردا صبح میخوامشون منم از ساعت ۱۱ شب نشستم پشت پی سی تا همین ۵ مین پیش ( حالا اسمشو نمیگم فردا نگه یه کار ازش خواستیم گذاشتش تو بوق و کرنا
شما که میدونید ما همیشه در خدمتتون هستیم
ولی عجب پروژه ای شدا دست گلم درد نکنه
من دیگه غلط کنم کارای دیگران رو انجام بدم
راستی بچه هایی که قراره بریم کوه
برنامه تغییر کرده ساعت حرکت : چهارشنبه شب ساعت ۱۰:۳۰ از بازار مرو اتوبوس به سمت ۴شیر و صنایع فولاد و اینا بعد دیگه میریم . خلاصه یادتون نره ها
آقایان عزیز ما رو حلال کنید هر سفری ممکنه برگشتی نداشته باشه
دیگه خلاصه ما خیلی فیلمتون میکنیم ما رو ببخشید . ممد در خدمت شماست .
علی جرفی شب امده خونمون بعد از اینکه غذاشو کامل خورد دیگه شروع کرد به چرت و پرت گفتن میگه ممد میدونی دیشب پیش کی خوابیدم ؟
با یه لحنی گفت گفتم حالا حتما دیشب پیش جنیفری چیزی خوابیده ...
در امده میگه پیش ناصر حنونی خوابیدم خاک تو سر پدرت علی جرفی
باقر خیلی مخلصیم . کچلتم باقر جون . راستی بزارید سری فلسفه اسم بابای علی جرفی رو بگم . این اول اسمش با بوده بعد هر وقت صداش میکردن این آقای با هی قر میداده میومده جلو واسه همین اسمشو گذاشتن باقر .
فردا ساعت ۱۰ صبح شبکه های کامپیوتری داریم اوه اوه اوه اوووووو بعدشم ۲ تا ۸ کلاسه اوو
۱۰ شب هم باید بریم کوه اووووو
پنج شنبه جمعه هم که هم کانون زبان و کلاسا دانشگا اوودوودوو
خوب ما بریم کمی استراحت اندوخته کنیم
خدایا شکرت
موفق باشید دوستان عزیز
مخلص همیشگی شما هم که ممده دیگه
شما می توانید در این قسمت نظر بدید
آقای جرفی صبح امروز به طرز بسیار غیر منتظره ای وارد اهواز شد .
البرادعی هم انقدر غیر منتظره نیومد تهران .
آخرین باری که آقای جرفی تشریف اورده بودند اهواز انقدر بامبول سرش در آوردم که وی طی سخنان خود افزود : آقای ممد ناموسن لنگت نیست
راستی یکی ایمیل زدخ بود ...
بابا جان اون مطلب قبلی که نوشتم اون جمله ها رو که من نگفتم . من گفتم که شاید طرف راضی نباشه همین .حقیقتا نمی دونم که کی اینو گفته . همین
....
آنکه دایم هوس سوختن ما می کرد
کاش می بود و از دور تماشا می کرد
راستی پنج شنبه همین هفته ساعت ۵ صبح داریم میریم کوه
کوه خامی واقع در استان کهگلویه و بویر احمد
اگه خدا بخواد شنبه برمیگردیم .
موفق باشید دوستان قطعا موفقیت شما در همه مراحل زندگیتون باعث خوشحالی ما میشود
عشق به جز اینکه جگر آدمو میسوزنهسیم کارت آقای یوخت رو هم سوزنده
آقای یوخت هزینه موبایلشون شده ۲۵۰ فعلا خاموش است . ما یه بار دهن خودمونو سرویس کردیم موبایلمون شد ۶۰ . بله دیگه وقتی مسایل عاشقی باشه کنتور ۴ برابر میندازه
عجبا
همینه دیگه آدم نمیتونه تو دنیای اینترنت چیزی بگه
عجبا
بدبخت یکی میاد یه چیزی میگه میان تو اینترنت سند تو آل میکنن
نچ
هی عمو با شما ها هستم دیگه کسی اینو سند تو آل نکنه ها
خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت
خواهشی دارم
تو در تنهاترین تنهاییش تنهایش مگذار ...
شماها از کجا میدونید شاید راضی نباشه
عجبا
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
سلام
این چند روز نرفتیم کلاس مثله اینکه خیلی خوش گذشته
امروزم ۲ تا ۸ کلاس دارم ولی فقط ۶ـ۸ رو میرم
چون اون ۲تا کلاس قبلش خودم میدونم ۱ اپسیلون به بار علمیم اضافه نمیشه
ولی ۶ـ۸ فیزیک الکتریسیته و مغناطیس با رشتی عزیزبا ۵ عدد پلاس که در لیست داریم
چه کنیم همش پا تخته داریم مسله حل میکنیم
اتفاقا نمیدونم یه جلسه پیش بود یا دو جلسه پیش من حوصله کلاس نداشتم بعد حوصله جواب دادن نداشتم هی میگفت آقای تقی زاده مگه جلسه پیش غایب بودید
خلاصه مجبور شدیم بریم واسش یه مسله حل کنیم تا به یقین برسه
راستی یکی از دوستای جدید هست به اسم فرهاد پسر بسیار گل و خیلی خیلی خوب
حالا بعدا عکسشو میزارم تو وبلاگ
فرهاد ۳۰ سالشه ولی به قیافش میخوره ۱۲ سالش باشه
نه بابا بیشتر . خلاصه این تو یه هفته نامه کار میکرد یه سری از کارای مارو دید تو کوه
مارو برد پیش سردبیرشون خلاصه حال کردن گفتن بیا همکاری کن
من هفته نامشونو خوندم دیدم بسیار مضحکس
هر صفحشو نگاه میکردم میدیدم اسم سردبیر امده توش
طرف هفته نامه زده خودشو معروف کنه
دو صفحه بزرگ یکی از خبرنگارا با خودش مصاحبه کرده بود مثلا درباره سردبیر
یه چیزای مزخرفی نوشته بود ۱ لحضه وایت کنید من پیداش کنم از رو خودش بخونم : خوب گوش کنید
خوب من دارم از روی خود هفته نامه واستون مطلبو میخونم اونم خیلی خلاصه فقط ۱ قسمتشو
اسمشو نمیگم دیگه : آقای ... شاعر نویسنده و پژوهشگر در زمینه های مختلف علوم انسانی از قبیل ادبیات عرفان و خودشناسی روانشناسی جامعه شناسی فلسفه و تاریخ نویسنده چندین کتب و جزوه و بیش از ۵۰۰ مقاله در مطبوعات مختلف کشور و عضو هیت مدیره چندین ان جی او می باشد . وای دیگه نخونم خیلی ستمه . بگو اخه مرتیکه طرف ۵۰ سال خودشو جر میده مثلا تو زمینه عرفان یا فلسفه بعد از ۵۰ سال ادعا نمیکنه من استاد شدم حالا تو ۳۵ سالتم نیست چطور تو این همه زمینه ها عجبا گفتم این حتما فردا میخواد بره مجلسی چیزی این مارمولکا رو من میشناسم از الان دکون باز کردن واسه خودشون
تازه اینا میخوان ما واسشون مفتی کار کنیم ما واسه هر خط نوشتن میلیون ها دلار مگیریم
علی جرفی هم حالش خوبه به همتون سلام میرسونه
نمیدونم جدیدا کی بش یاد داده هر دفه صحبت میکنیم میگه خانواده چطورن ؟ مامان خوبه ؟ بابا خوبه ؟ علی چطوره ؟ ( اونم با لحجه خودش ) به تک تکشون سلام برسون آقای ممد
نمیدونم چی شده همه دنبال سفر نامه شوی میگردنالان وقت ندارم باید همش ویرایش بشه. حدود ۳۰ صفحه ای میشه . به نظر من ویرایش خیلی سخت تر از نوشتن یک اثر است . حالا هرچی میخواد باشه . و خیلی بیشتر وقت میگیره
راستی این آهنگه خیلی قشنگه خیلی
خوانندشم نمیدونم کیه
همین که میگه : دوباره دل هوای با تو بودن کرده ... همه ی آرزو ها با رفتن تو مردن
اصلا همه چیش خیلی قشنگه ولی این دلیل نمیشه بگم من با متن شعر موافقم فقط میگم قشنگه
خیلی دیگه براتون نوشتم بستونه
موفق باشید دوستان
مملکت جالبی داریم به شما ایرانیان تبریک میگم
...
...
خیلی خنده داره به خدا
خودم ماشینو با مدارک جعلی در آوردم
بیلاخ جمهوری اسلامی
ولی کلن دوندگی زیاد داشت
۲ روز دانشگاه تعطیل شد به خاطر اینا
من از بابام خواستم که میخوام خودم برم دنبال کارا وگرنه ۳ سوت حل بودمرزه دیگه
این دوندگی ها آدم رو به ۲ نتیجه گیری میرساند
۱- شخصی که هم مدارک ماشین و گواهینامه داره به خاصر دوندگی های توقیف ماشین همیشه مدارک همراه خودش باشه
۲- اشخاصی که مدارک ندارن و یا همراهشون نیست اگه هر نوع ماموری دستور توقف داد بگید ... بای بای
یک توصیه به دوستان عزیز
این موارد بالا رو در صورتی انجام بدید که مامور پیاده باشد و در خیابان جای فرار باشد و گرنه به فرض اگه هرگونه موتور یا ماشین پلیس در صورت بودن هرگونه زید و امثالهم به شما دستور ایست دادند با کمال خونسردی کنار بزنید و در همیچین مواقعی فرار جایز نیست و اصلا ارزشی نداره . در نهایت میرید کلانتری پدر دختره میاد پدر تو هم میاد . این نهایت کاره . اینا که بی شعورن یه دفه دیدی شلیک کردن کشتنتآدم واسه دختر بمیره
فردا سر قبرش میگن دختر سوار کرده بود مامورا زدن کشتنش
خودکشی کنید بمیرید که خیلی بهتره
حداقل میگن این دنیا دیگه گنجایش روه بلند پرواز مرحوم رو نداشت و ...
اینجوری خیلی کلاسش بیشتره ... از همیجا هم از سرباز غلامی و استوار موسوی تشکر میکنم و همچنین اعلام میدارم سرباز عبیات روزی خواهم آمد و شرتت را خواهم کند . سرباز صفر واسه ما زرت و پرت میکنه
ولی خوب من دهنشو سرویس کردم .
آقا خلاصه توصیه ها یادتون نره
راستی یه تحقیق نشون داده هنگام سوار کردن دختر مصرف بنزین زیاد میشه اگه خواستید سوار کنید با طناب ببندینش صندوق عقب به صورت بکسل
راستی آقا ما رفتیم واسه حقوق ثبت نام کردیم از بس ....
دوستان شاد باشید
امروز حوالی ساعت ۵ عصر رفته بودم نادری یه سری کار داشتم میخواستم کتاب بخرم و ... بعدش
میخواستم برم سی متری .
باید میرفتم از چهارراه زند دور میزدم دیگه داشتم از زیر پل رد میشدم اونجایی که دور زدن ممنوع
بود ۳ تا افسر از این لیسانس جدیدا بودن داشتن با هم حرف میزدن منم گفتم خوب حواسشون
نیست سری دور زدم یه دفه ۲ تا شون پریدن گفتن بزن کنار خلاصه ما هم ۴ جهت کنارمونو نگاه
کردیم دیدیم ببببببببببببببببله ماشالله انقدر شلوغ بود مجال فرار نبود اخه ما قبلا ۲ بار سابقه
فرار داشتیم ۲ بارشم تو فلکه ساعت بود و دیگه اینجا واقعا نمیشد . گفت مدارک گفتم نه کارت
ماشین همرامه نه گواهینامه . حدودا در ساعت ۷ دستگیر شدیم :o
خلاصه الکی شلوغش کرد بیسیم زد نمیدونم گفت در موقعیت سگ هستیم یه ماشین فاقد
مدارک
مثه سگ نشستن ما هم بردیمشون پارکینگ ماشینو خوابوندن
تو راه طرف میگه گواهینامه که داری ؟
گفتم آره بابا ۴ ساله تو رالی مسابقه میدم
آقا من برم فلن کار دارم
راستی پسرای خوب ... چی میخواستم بگم ؟ یادم رفت
راستی چند مین پیش عجب گرد و خاکی شدااااا ...
سکه ۲۱۵ هزار تومان
ouw
دیگه هم لازم نکرده کسی نظر بده
لطفا هیچ دختری هم نیاد تو این خراب شده
حالم از همشون به هم میخوره
نوروز،
روز تحول زمین و زمان،
و رویش جوانههای عشق و آرزو،
مبارک باد.
شاد و سربلند باشید
یک جمله هم با ترکا صحبت می کنم
بایرام سنره
و خانواده محترم
مبارک اولسون
ایریین شاد اولا تنین سالم اولا
امیدوارم سال بسیار بسیار خوبی داشته باشید
سلام امیدوارم حال همه خوب باشه
عشق را از زمین بگیرید
چه می ماند ؟!
هیچی عشق کیلو چنده
گور پدر عشق
این مسخره بازیا همش الکیه
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
یک نفر ایمیل زده بود به اسم اسی خان گفته بود من از دوستای قدیمتم والا من ۲ تا اسی میشناسم که یکیش اصلا تو مود اینترنت نیست ( اسی ۱ چشی ) و یکی دیگه که فکر کنم کلاس سوم دبستانه.در هر حال سوالای جالبی پرسیده بود که اینجا هم نمیشه بش جواب داد
راستی با توجه به اینکه ترم گذشته معدلم بالای ۱۷ شد و میتونستم این ترم تا ۲۴ واحد هم بگیرم ۱۷ واحد بیشتر نگرفتم
کلاسها هم روزهای سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه و جمعه
این ترم
ریاضی عمومی شبکه های کامپیوتری ذخیره و بازیابی۱ ساختمان داده ها برنامه نویسی پیشرفته ۲ مبانی مهندسی نرم افزار فیزیک الکتریسیته و مغناطیس که کارگاه ساختمان داده ها و کارگاه برنامه نویسی پیشرفته هم هست
راستی این کار فیلم سازی یکم با تاخیر انجام میشه چون ۹۰٪ تصاویر خارجی هستند خیلی کار با سختی انجام میشه با یکی از کارگردانهای بزرگ استان خوزستان که ناظر کیفی و مدیر فنی کار ما هست هم به یک سری توافق ها رسیدم انشالله ...
شاد پیروز و سر افراز باشید
مخلص همیشگی شما : محمد تقی زاده
سلام
البته به احتمال زیاد این سوال یکی از سوال های کنکور ۸۵ هم هست
اینو یکی از دوستام واسم فرستاد فردا نگید ...
انرژی هسته ای حق مسلم ...
الف ) دوغ
ب ) ماست
ج ) شیر
د ) پنیر
جایزش هم که اعزام ۲۲ نفر از کسانی که درست جواب داده باشن به بستان آباد در فصل تابستان و در زمان پخش بازیهای جام جهانی از شبکه سوم سیما مرکز بستان آباد به صرف تخمه
راستی فکر کنم آنفولانزای مرغی گرفتم
فلن خداحافظ موفق باشید
من ماه را دوست می دارم ....
شغل من این است که ساعتی پس از غروب ،
غروب سرخ ، غروب پرغم ،
یک غروب دیگر بی تو ،
بنشینم و آسمان را بنگرم ،
بنشینم و ماه را نظاره کنم .....
و من ماه را دوست می دارم ، نه به خاطر آن که زیباست
بلکه او را دوست دارم ، از آنرو که در بسیاری از شبها تو را دیده است ...
تو را دیده است و البته خجل شده است
چه ناچیز می درخشد
و چه کوچک !
و چه بی نور !
و یقین می دانم که تو نیز ماه را دیده ای .
نیک باور دارم که تصویر ماه ، در چشم های زیبای تو نیز درخشیده است
و برای همین است که دوست دارم تمامی شبها ، خیره خیره ،
ماه را بنگرم تا تصویری که در چشم تو درخشیده است ، در چشم من
یعنی دیدگان مرد عاشق آشفته نیز بدرخشد !
بگذار واسطه ی بین من و تو ، همین ماه باشد تا من دل خوش کنم
به این که شاید
زمانی که به ماه می نگرم ، تو نیز در همان لحظه او را در حال نگریستن باشی
و آن وقت ، ما ، من ، هر دو در یک لحظه ، به یک چیز نگریسته ایم
و هردو در یک لحظه به ماه اندیشیده ایم ....
چه لذتی دارد این احساس نزدیک بودن به تو !
که آسمان هم از این حیث متمایز نیست