زندگی آنچنان هست که زندگانی باید کرد

زندگی پاورقیست ، جستجو بایدکرد

زندگی آنچنان هست که زندگانی باید کرد

زندگی پاورقیست ، جستجو بایدکرد

سلام.اینم ۱۰ تا دیگه ... ادامه ... عشق یعنی ... ... با همدیگه کاغد دیواری انتخاب کردن. عشق یعنی ... ... با همدیگه کاغد دیواری ها رو چسبوندن. عشق یعنی ... ... دوتایی سوار ماشین توی پستی و بلندی ها. عشق یعنی ... ... فرار کردن به دنیای خصوصی خودتون. عشق یعنی ... ... توی یک مسیر رکاب زدن. عشق یعنی ... ... در موفقیت هم شریک بودن. عشق یعنی ... ... خاطرات خوشی رو که با هم داشتین بشماری تا خوابت ببره. عشق یعنی ... ... بوی عطرش از خاطرات نره. عشق یعنی ... ... از سر مدرسه یه راس بره خونه (نره کیانپارس( آسمانه ) دور بزنه) عشق یعنی ... ... سر راه که می ره خونه براش گل بگیری.

سلام... ادامه ... عشق یعنی ... ... وقتی ((من)) و ((تو)) ((ما)) می شیم. عشق یعنی ... ... حاصل جمع دو انسان. عشق یعنی ... ... مایه قوت قلب. عشق یعنی ... ... شادی و نشاط. عشق یعنی ... ... وقتی مطمئن باشی که اون مرد دلخواهته. عشق یعنی ... ... وقتی مردی به دختر دلخواهش بر می خوره. عشق یعنی ... ... کم کردن فاصله ها. عشق یعنی ... ... کلید یه رابطه محکم. عشق یعنی ... ... یه تیم ایده آل درست کردن. عشق یعنی ... ... کار گروهی. ... ادامه دارد ...

سلام.میخواستم یه سری مطالب بنویسم . الان در پایین بیشتر در موردش توضیح میدم.فقط ۱ خواهش از شما دوستان وبلاگ نویس دارم که اگه میخواین این مطالب رو در وبلاگ خودتون بگذارید.ذکر منبع(وبلاگ من)یادتون نره.چون من واقعا وقت میزارم میام مینویسم.خلاصه اگر این کارو نکنید نهایت بی رحمیه.من میخوام برای شما عشق را از دیدگاه ... برای شما بازگو کنم.در اینجا؛منظور عشق الهی و رابطه انسان با مبعود حقیقی نیست.بلکه مراد همانا عشق مادی و رابطه ی انسان با انسان دیگر است که به نوبه خود میتواند مقدمه و چه بسا پیش فرض عشق الهی باشد.همانطور که شاعر گرانمایه ایران سرافراز؛سعدی حکیم در یکی از ابیات خویش تصریح میکند : گفتم:<<صنم پرست مشو ؛ با صمد نشین!>> گفتا:<<به کوی عشق هم این و هم آن کنند>> تمام این مطالب فوق درباره ۱بی اف و جی افی است که عاشق یکدیگر بودند و همچنین پس از سالیان دراز که از دوستی آنها میگذشت با یکدیگر ازدواج کردنند و ۲ تا کاکل سری هم ...... ماجرای عشق آنها را در ۱۰ الی ۱۳ قسمت برای شما بازگو خواهم کرد. خوب با یاد خدا کارمونو شروع میکنیم. عشق یعنی ... ... نتونی صبرکنی تا کسی شما رو به هم معرفی کنه. عشق یعنی ... ... همنون سلام اول. عشق یعنی ... ... چیزی مثل تنفس در هوای پاک کوهستان. عشق یعنی ... ... یه موهبت طبیعی که باید اونو پرورش داد. عشق یعنی ... ... انفجار احساسات. عشق یعنی ... ... وقتی دلت می ره نتونی جلوشو بگیری. عشق یعنی ... ... جزب شخصیتش بشی. عشق یعنی ... ... جواهر قیمتی خودتو به دست بیاری. عشق یعنی ... ... توی ذهنت خودتو با اون مجسم کنی. عشق یعنی ... ... وقتی توی انتخابت شک نداری. عشق یعنی ... ... وقتی دل پادشاهی میکنه. ... ادامه دارد ...

قصه ی تقدیر است آنچه بر ما شده است آنچه از ماست ولی نوسانیست ز ذلت تا عشق پس لجاجت نکنیم آتشی باید کرد و پذیرش و رضا و عبادت و سکوت.... اینم چند جمله : اگه گفتنه حقیقت اشتباه ؛ اگه کار خوب انجام دادن اشتباه ؛ اگه دوست داشتن تو با تمام وجود احمقانست پس من گناهکارم نه تو ... وای خدا فردا امتحان دارم.تا ۲ ساعت پیش فکر میکردم کتاب ۲۱۰ صفحه اما دیدم ۱۶۰ تا بیشتر نبود.فردا ساعت ۱۰:۳۰ امتحان دارم هنوز ۱۲۴ صفحه مونده.پس ما بریم بقیشو بخونیم.الان فکر میکنم ساعت ۵ و خورده بامداد.

سلام.از همه دوستای عزیزم که واسه تولدم منو شرمنده کردن تشکر میکنم و باید بگم جبران میکنم.مخصوصا ۲تا علی ؛ رضا ؛ حمید ؛ داوود ( که فعلا وبکمش سگ خور شده ) و سایر عزایزان .... مطلب بعدی اینکه من تمایل چندانی ندارم که چت کنم و دیگه خیلی خیلی کم آنلاین.البته دلایل زیادی دست به دست هم داد .... اینم ۱ جمله زیبا تقدیم به .... محبت را از درخت بیاموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمیدارد. ۱ مطلب دیگه که توی این دنیای ... همه چیز فانی پذیر و نابود شدی است.مطمئن باشید ۱ روز به حرف من یقین پیدا میکنید.مطمئن باشید.

سلام.توی ۱ مجلسی ۱ نفر بلند شده و به دیگران گفته : آیا اینجا کسی وجود داره که عاشق نباشه ؟ ۱ نفر بلند شد و گفت : من عاشق نیستم. اون فرد سوال کننده هم پاسخ داد : تو خری. این عشق الهیست حق لایتناهیست این شور خداییست

سلام.۱ سوالی میکنم ازتون اگه مایل بودید جوابشو تو قسمت نظرات بدید. با دقت بخونیدش و سعی کنید بهش جواب بدید شما در یک شب بسیار سرد و طوفانی در حال رانندگی در ماشین خود هستید. هوا بسیار بد است، شما از کنار یک ایستگاه اتوبوس عبور می کنید و می بینید که سه نفر منتظر اتوبوس هستند: 1- پیر رزنی که به نظر می رسد به شدت بیمار است...! 2- دوست قدیمی شما که یک بار جان شما را نجات داده است...! 3- دختر یا پسر آرمانی شما که همیشه در آرزوی ملاقاتش بودید...! فرض کنیم شما فقط می توانید در ماشین بجز خودتان یک نفر را سوار کنید...! کدامیک را انتخاب می کنید..؟! -می شه پیرزن رو انتخاب کرد، چون پیر و بیماره و طبیعیه که اول اون رو انتخاب کنیم...! -می شه دوستی که یک بار جونمون رو نجات داد رو انتخاب کنیم، اینجوری شاید تا حدی جبران کرده باشیم..! -می شه اون دختر یا پسر رو انتخاب کرد، چون ممکنه دیگه همچین فرصتی پیش نیاد...! اونوقت باید یه عمر حسرت خورد..! به نظر من بهترین جواب ممکن .... حالا عجله نکنید میگمش. فرض کنید این سوال رو الان از شما پرسیدن و باید به اون جواب بدین..! سرسری رد نشین ..! هر وقت جواب دادین بیاین و پایین رو بخونین..! به نظر من یک ... همچین جواب زیبایی میده: "من کلید ماشین رو به دوست قدیمیم می دم تا پیر زن رو به بیمارستان برسونه و خودم کنار دختر آرزوهام منتظر اتوبوس می مونم..!" شما چه جوابی داده بودین..؟! ممکن هم هست ۱ دختر خانم با سرعت از کنارشون رد بشه که آب بارونی که ۲ ساعت پیش باریده بود و رو زمین جاری بود به اون ۳ نفر بپاشه.از این آدامها هم زیاد پیدا میشه مثل ... خانم ... ایکس

سلام دوستان عزیزم. امروز با چند جمله زیبا در خدمتتون هستم. به چشمانت بیاموز که هرکس ارزش دیدن ندارد ... به دستانت بیاموز که هر گل ارزش چیدن ندارد ... به قلبت بیاموز که هر کس کنج آن جایی ندارد ... --------------------------مرغ خسته! مرغ خسته! وقتی که دستای باد قفس مرغ گرفتار و شکست، شوق پرواز و نداشت وقتی که چلچله ها خبر فصل بهار و می دادن عشق آغاز و نداشت دیگه آسمون براش فرقی با قفس نداشت واسه پرواز بلند تو پرش هوس نداشت شوق پرواز توی ابرا سوی جنگلای دور دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور ------------------------- ساده بودی همچو سایه همچو شبنم روی لاله

سلام.الان ساعت ۴:۳۹ بامداد و من خودمم نمیدونم دقیقن میخوام چی بنویسم.الان همه چراقها خاموشه .خدایا چی بنویسم.راستی ۹ خوداد تولدم.۱سال از عمرمون گذشت و ۱ سال به مرگ نزدیک شدیم.میخواستم یه جشن بگیرم تو خونمون ؛ دوستامو دعوت کنم آخرشم یه پیتزا بشون بدم حال کنن.اما دیدم هم تو امتحانا هستیم هم واقعا حس و حالش نیست.خلاصه ... .موضوی بعدی راجع به ۱ سری افراد بی شخصیت مثل شمیل؛مثل همسایه کناری ما؛مثل همسایه روبروی ما.اون شمیل که البته تقصیری نداره درست تربیت نشده فقط بلده بگه من بچه لشکر آبادم یا دهنشو این مستراب باز کنه به من بگه دهنتو عین زن ... باز نکن.مرتیکه گنده بک خجالت نمیکشه.البته ناگفته نماند که من و دوست عزیزم علی توی اون مدتی که خیابون ۲۰ بودم دهن عمو شمیل رو عنایت فرمودیم.پس این از شمیل که هم بی تربیته هم بی شخصیته هم معلوم نیست کی تخمشو انداخته.اون همسایه روبرومونم که دیگه دست هرچی عرب از پشت بسته.مرتیکه عوضی میاد تو کوچه میشاشه.اینم یک موجود مسخره.و همسایه بقلیمونم که یک انگل به تمام معناست.من چیزی در موردش نمگم... فقط در همین حد بدونید که یک موجود غیر اجتمایی؛انگل؛پفیوض است و به عقیده من مفت زندس.به عقیده من آدم همیشه باید از حرفاش نتجه گیری کنه:و من هم نتجه میگیرم که اینها رو باید به بیابانی دور دست منتقل کرد و انقدر بشاشن و با عرض پوزش برینن تو دهن همدیگه تا سیراب بشنو یه روزی بمیرن.متا سفانه ار این اناگل(جمع انگل)در مملکت ما زیاده. یه چیز دیگه اینکه ما زیاد عمر نمیکنیم پس سعی کنید خوب زندگی کنید؛ تا از زندگیتان لذت ببرید موفق و پایدار باشید:محمد

عربه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!! ------------- عربه سوار یه خره عکس میگیره. عکس رو میفرسته برای مادرش،‌ زیر عکسه مینویسه: «سلام بر ننم،‌ بالایی منم ------------- عربه سر مرز یه عراقیه رو اسیر میگیره. همینجور که داشته میبردتش، یه دفعه یه خمپاره میخوره بغلشون دست عراقیه کنده میشه. عراقیه میگه: بگذار من این دستمو بندازم تو کشور خودم. عربه دلش می‌سوزه، میگه باشه. یکم دیگه میرن، دوباره یه خمپاره میخوره اون یکی دست عراقیه هم کنده میشه. باز عراقیه میگه بگذار من این دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، عربه هم میگه باشه. بعد یه ترکش دیگه میخوره پای عراقیه هم کنده میشه، ورش میداره میندازه اونور مرز. یه دفعه عربه تفنگ رو میذاره روشقیقه یارو میگه: هوی! فکر نکن من عربه نمیفهمم، کم‌کم داری فرار میکنی‌ها!!! -------------- عربه میخواسته بره بهشت زهرا، ‌گل گیرش نمیاد کمپوت می‌بره!!! -------------- یه روز به یه عربه میگن یه کلمه بگو که توش اب باشه.میگه "لوله" -------------- یه یارو میره زیر غلطک، عربه میره خبر مرگش رو به خانوادش بده. میره در خونشون به پسر یارو میگه: بابات چه جوری بود؟ میگه: دراز وباریک. عربه میگه: حالا دیگه صاف وپهنه!! -------------- عربه با کُت وزیر شلواری تو خونشون نشسته بوده. ازش می‌پرسند: واسه چی تو خونه کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد! میپرسن: پس چرا دیگه زیر شلواری پوشیدی؟! میگه: خوب شاید هم نیاد!!! -------------- عربه مادر پدرشو میکشه، ازش می‌پرسن: چرا این بدبختا رو کشتی؟ میگه: بعد از چهل سال به رابطه کثیفشون پی بردم!!! -------------- یک بار به یک عربه می گن 2×2 چند میشه؟ میگه5 تا!!! میپرسن چرا 5تا؟ می گه والا علم پیشرفت کرده!!! -------------- عربه و رشتیه تو جهنم هم دیگه رو میبینن. رشتیه به عربه میگه: تو چه جوری مردی؟ عربه میگه: والله من از سرما مردم، تو چه جوری مردی؟ رشتیه میگه: ‌من از تعجب‌ مردم! عربه میگه:‌ یعنی چی؟ چطوری از تعجب مردی؟! رشتیه میگه: والله من رفتم خونه، دیدم خانم لخت خوابیده رو تخت، زیر تخت رونگاه کردم هیچکی نبود، تو کمد رو نگاه کردم،‌کسی نبود، تو حموم، تو انباری، ‌تو دستشویی، خلاصه همه جا رو نگاه کردم ولی هیچکی نبود. منم از تعجب سکته کردم مردم! عربه میگه: خاک بر سرت! تو فریزر رو هم نگاه میکردی، نه تواز تعجب میمردی، نه من از سرما!!! --------------- به عربه می گن: پشت سرت خاکیه. ترکه می گه: پس می خواستی آسفالت باشه؟ --------------- عربه وارد خونش می شه و به عیالش می گه : پرده ها رو بکش , می خوام با هم بی پرده صحبت کنیم. --------------- یه روزی یه عربه میره مسابقه قران . اما با لباس ورزشی --------------- یه عربه سوار اتوبوس می شه از یه دختر ه خو شش میاد شماره اتوبوس بر میداره --------------- عربه اسم بچش رو می زاره "مراد" می گن چرا حالا مراد. مگه آب نطلبیده مراده -------------- عربه سیاهپوش میآد اداره میگن چی شده؟ میگه بابام مرده. بهش می گن پس چرا صورتت زخمی شده؟ میگه آخه وقتی قبرش می کردم مقاومت می کرد!!!!! -------------- عربه هر کار میکنه بچش نمی خوابه بهش ژل میزنه.!!! -------------- عربه سوار آسانسور میشه مبینه نوشته:ظرفیت12نفر با خودش میگه :عجب بدبختیه ها!حالا11 نفر دیگه از کجا بیارم -------------- به عربه میگن اگه همه دنیارو به تو بدن چکار میکنی. میگه میفروشم میرم خارج -------------- یه مغز میفته دمبال یه عرب میگه :بگو منو کم داری بگو ؛ بگو کمی غم داری بگو ----------------------------------------------------- راستی تا یادم نرفته ؛ به نقل از علی جرفی ؛ آقای باقر ۱ عینک جدید خریده که البته من هنوز ندیدمش ؛ ولی با اینکه ۱ روده ی راست تو شکم علی جرفی نیست و صحت و یا تکذیب این خبر هنوز در پرده ای از ابهام قرار دارد ما از همینجا به باقر تبریک میگوییم باتشکر:روابط عمومی وبلاگ محمد بلاگسکای دات کام