سلام
چطورید شما ؟
شرمنده ما نمیتونیم زود به زود مزاحمتون بشیم وحشتناک وقت کم میاریم دیگه ...
ماشالله این چند وقت هم همش عروسی بوده امشب هم با وجود خستگی فراوان رفتیم عروسی جاتون خالی اتفاقا اون شبی هم که از کوه امده بودیم هم رفتیم عروسی اونموقع هم خیلی خسته بودم ولی این عروسی در نوع خودش جالب بود <عروسی بدون داماد> داماد انگلیسه قرار چند روز دیگه عروس رو بفرستن ما هم که از فامیلای دامادیم دیگه ...
پسر راستی دانشگاه رو ریختم به هم کولاک کردیم بابا یه کنفرانس دادم تووووپ
حالا بعدا اگه وقت شد میگم چی گفتم چقدر توپ بود طنز هم بود آخرش دیگه دختر پسرا همیجور دست و سوت و ... خلاصه ۱ ساعت ۱۰ دقیقه بالا منبر بودیم اعتماد به نفس خودم خودمو کشته بود درباره مسایل سیاسی تا امدیم بحث کنیم استاد فرمود کانالو عوض کن ...
یه سری از مطالب کامپیوتری رو که بلدم خوشحال میشم بتون انتقال بدم سعی میکنم در پست های بدی این کار رو انجام بدیم
شرمنده من خیلی خسته هستم برم کم کم بخوابم
این هم آهنگ صیاد از علیرضا افتخاری تقدیم به شما
فقط بتون یه بیت شعر بگمو برم من اینو خیلی خیلی وحشتناک دوسش دارم خواهشن کسی ندزدتش به نظر خودم خیلی قشنگو با مفهومه خیلی
دوست ندارم که بت بگم دوست دارم عاشقتم
دوست دارم خودت بفهمی دوست دارم عاشقتم
دوست ندارم که بت بگم دوست دارم عاشقتم
دوست دارم خودت بدونی دوست دارم عاشقتم
ایشالله ایریین شاد اولا تاره ساخلاسون
آنها که خدا را یافته اند و او را عاشقانه دوست می دارند با آنها که او را گم کرده اند و مایوسانه و مضطرب دم می زنند، با هم بی شباهت نیستند. هر دو شور و شعفهای روزمره را در خود کشته اند. هر دو بزرگتر از آنند که در کنار این جوی متعفنی که لجن زندگی از آن می گذرد، بنشینند و بنوشند و بزنند و بخورند و بکوشند و مست شوند. آنها که خدا ندارند و از غیبت خدا در آسمان به وحشت افتاده اند و جهان در چشمشان تیره و تلخ و ابله می نماید، به مقامی رسیده اند که عارفان می رسند و خداداران عاشق می رسند. به هر حال هر دو از زمین دور شده اند.
... و مرغ چون از زمین بالا پرد؛ اگرچه به آسمان نرسد، آنقدر باشد که از دانه و دام دور باشد.
موفق باشید
دلم تنگ کسی هست ...
...
...
...
... .
راستی امروز ظهر داشتم چرج میزدم یه دفه معلم فیزیک اول دبیرستانمونو دیدم (الته معلم ساعت فوق العاده بود در مجموع ۴ جلسه بیشتر ندیدیدمش) خلاصه رسوندمش تا دره خونش گفتم الان کجا تدریس میکنید گفت شهید بهشتی و فرزانگان حالا تا دیروز سوکس میخوردا
اتفاقا فامیلشم یادم رفته بود روم نشد بش بگم فامیلتون چی بود
خلاصه کلی حرف زدیم با هم
من سر کلاس تقویتیشم خیلی فعال بودم کلا فیزیک خیلی شیرینه مثل ادبیات
یا علی.
سلام
امروز روز پرکار و پر استرسی بود
الان هم به دلیل یه سری از دلایل بسیار بی قرار هستم
فردا اگه خدا عمری بده قراره با تعدادی از دوستان بریم کوه دقیقا از اشخاص اطلاعی ندارم ولی تا امشب که داوود و مهدی و رضا و ارسلان بام تماس گرفتن و اعلام حضور
این داوود و رضا خو دهنمونو سرویس کردن انقدر ...
احمد هم مثله اینکه قرار بود بیاد نمیدونم ولی
کوروشم میاد
من میخواستم ۴ تا مرغ بگیرم بریم تو کوه کباب کنیم گویا بروبچ پایه نیستن ...
بچه ها من که واستون کلی چیپسو پفکو تخمه کاکاوو (خوراکم شکوپارس شیشه ای ) غذا
صبحانه نهار آدامس خرما موز پرتقال آب اوردم فکر کنم همینا بود دیگه
کلا خیلی خوبه تو روحیمونم بد نیست
حالا اگه زنده موندم و امدم برخی ار جریانهای مسیرو تعریف میکنم چون خیلی سوجه پیدا میکنیم
مخلص همیشگی شما
محمد
من تازه رسیدم خونه
اه
ای بابا
از تهران زنگ زدن گفتن که تو فرودگاه ۱ هواپیما ۸ ثانیه بعد از تیک آف موتوراش از کار افتاده وقتی که به برج مراقبت اعلام فرود اظطراری کرده هنگام برگشتن به یکی از آپارتمانهای اطراف برخورد کرده که ...
فکر نمیکنم این خبر رو تا حالا جایی اعلام کرده باشه
ای خاک تو سر این مملکت
ای ...
ایران باید بره از هواپیماهای اجاره ای خاک تو سر آباد استفاده کنه ...
....
...
خاک تو سر مردم که سیاستمداراشون اینان
هر ملتی سزاوار حاکمانی که بش حکومت میکنن
تسلیت میگیم.
ای بابا
چه هفته ی ناجوریه ...
باز نمیدونم چی بگم
پدرام حیدری یکی از بچه های سابق خیابان ۱۹ که دانشجوی ترم اول کامپیوتر اراک بود پریروز بر اثر گاز گرفتگی ....
ای خدا ...
تو این چند هفته دیگه روحیمون به گا رفته
.... اه
زندگی میگوید ...
اما باز باید زیست
باید زیست
باید زیست اخه چرا باید زیست اه
به خدا آدم نمیتونه ۱ لحظه شو پیشبینی کنه هممون باید بریم دوستان آرزو میکنم من زودتر برم
خیابان ۱۹ در غم و ماتم ...
امروز پدر یکی از دوستام به رحمت خدا رفت
الان نمیدونم چی بگم فقط همینو بگم یکی از تلخ ترین و غمگین ترین روزهای زندگیم بود
واقا دیگه چی میشه گفت خیلی سخته خیلی سخته به خدا خیلی ...
خدایا چرا مرگ حقه؟ ها چرا ...
مرگ بدترین حقه مثل طلاق که میگن بدترین حلال
خدایا چرا مارو سنگ دل نیافریدی ؟
مگه نمیگن مارو دوست داری ؟
پس چرا میزاری بنده هان انقدر داقون بشن
آدم تصورشو میکنه ... به خدا من دیگه نمیتونم بنویسم و چیزی بگم
سلام خدمت دوستان
خانوم آریان نژاد شما آخرش مارو از نون خوردن میندازی آخه قبلش یه موردی بود اون خانوم نجفی بود
الان اصلا حوصله نوشتن ندارم فقط امدم بتون بگطم که بنا به پیشنهاد چندتا از دوستان ۲ تا وبلاگ جدید ساختم که یکیش مخصوص رفیقای خودمونه که میخوان گه هایی که میزنن رو توش بنویسن که www.goh-zadi.mihanblog.com که هرکی ار بی افا که دوست داشت به من بگه یه یوزر و پسورد واسش بسازم که بتونه داخل وبلاگ مطلب بنویسه
یه وبلاگ دیگه هم هست که به همه اختصاص داره که افرادی که من میشناسمشون چه نمیشناسم دختر یا پسر فرقی نداره میتونن بیان هر مطلب از جمله شعر جک مطالب جالب هر چی که دلشون بخواد بگن فقط تو قسمت نظرات یا بم ایمیل بزنن اسمشونو بگن ( اگه هم دوست داشتن ۱ اسم مستعار کوچیک ) و ایمیلشونم بدن تا من یه یوزر و پسورد واسشون بسازم و بتونن تو وبلاک www.sale84.mihanblog.com مطلب بنویسن یعنی این وبلاگ این امکان و میده که چندین نویسنده با یوزهای مختلف داشته باشه
موفق باشید خدانگهدار
سلام خدمت دوستان عزیزم
راستی علی جرفی امد اهوازا
امشب هم که با بروبچ قرار گذاشتیم بریم بیرون سر خیابان ۹ قرارمون بود از اونجا هم رفتیم ساحلی خلاصه جای همتون خالی به یاد گذشته کلی گفتیمو خندیدیم من که دیگه از چشام اشک میومد از بروبچ هم علی کرشه ( که دیگه تیپ تبریزی میزنه) نوید گرسنه حسین یوخت سجاد معلمی مهدی پاره احمد چنگی (تتتخمی) فواد قلیون ناصر تهرانی (داداش هدیه تهرانی) علی نقره و سر عمویش امین اپسیلون جواد علوفه که در برگشتن کوروش فرفره و رضا پخشه (که باز خونشونو گذاشتن واسه فروش ملوم نیست این محمود باز چه افکار شومی داره دفه قبل میخواستن برن سیتی سنتر حالا میخوان برن طهران همین مونده رضا بره طهران ... ) دیدیم
خلاصه شب بسیار بسیار خوبی بود
راستی این مهدی بیشعور با ماشین زده به بنده خدا فرار کرده انقدر ازش ناراحت شدمممممممممممممممممم ولی میگه اروم خورد ولی باید میروسندش بیمارستان البته این حتما مثل سگ ترسیده
علی جرفی هم که بابام امروز دیده بودش ۳ تا بوسش کرده بود خیلی حال کرده بود نه اینکه در تبریز دچار کمبود محبت شده
البته در تبریز ۲ چیز اصلا نیست یکی افغانی و یکی گدا که تبریز شهر بی گدا لغب گرفته
امشب میخوام یکی از شعرای درجه ۲مو بگم البته من همشونو دوست دارم ولی در کل یکی از دلایلی که من نمیگم دزدیه البته قبلا کم و بیش میگفتم تک و توک حالا امشب یکی که یه جورایی هم نو و هم نیمایی
فردا نرم ارشاد بگن آقا اینو قبلا سرودنااا دیگه دمتون گرمااا
به موازات قلم لیوان است
بالایش دست مال و همه چیز پخش و پلا
حس شعر گفتن نیست
پس نمی گویم و حرفهایم در دل
کنج این مخروبه می ماند و
می پوسد و می خوشکد
آبی نوشیدم
جرعه ای دیگر هم
و در حال فکر کردن
که چرا انسانم؟
که چرا شور دارم
که جواب این چرا ها چیست؟
جرعه ای دیگر می نوشم
اشعارم را می خوانم
دیگر آبی نیست
که بنوشم جرعه ای حتی
صدای درس خواندن می آید
از همین نزدیکی ها
و فکر شخصی که دوستش داشتم
به راستی من کیستم
به کجا آمده ام
و به کجا خواهم رفت
هر چه باشم من منیت نیستم
غرور دارم
شور دارم
همه چیز دارم
ولی من منیت نیستم
به راستی من منیت نیستم
۱۲:۵۵ بامداد ۲۵/۸/۱۳۸۴
اینو یکی از دوستام واسم فرستاده یه بار یه جیرجیرک به یه خرس میگه عاشقت شدم خرس گفت الان موقع خواب زمستانی است بعدا دربارش صحبت میکنیم خرس وقتی بیدار شد جیرجیرک را ندید او نمی دانست جیرجیرک ۳ روز بیشتر نیست
حالا فردا میبینید منو مهدی ۱ گروه حمایت از جیرچیرک تشکیل میدم ما خو .......
من دیگه باید برم شرمنده نمیتونم بخش معرفی یکی از دوستان بمونه واسه دفه بعد
قربان شما
خدانگهدار