زندگی آنچنان هست که زندگانی باید کرد

زندگی پاورقیست ، جستجو بایدکرد

زندگی آنچنان هست که زندگانی باید کرد

زندگی پاورقیست ، جستجو بایدکرد

گضنفر ( قسمت دوم )

ادامه داستان!! :

توی نامه اینا رو نوشته بودن:

گضنفر جان سلام علیکمن!حال من و مادر و فاطی و رقیه و عمه ها و دایی کریم و حسن و همسایه ها و همه ما به شرطی خوب است که حال تو هم آنجا خوب باشد.حالا ریش و قیچی دست خودت است!

گضنفر جان همانطور که میدانی من به حرف تو گوش دادم و هیچ وقت مدرسه نرفتم تا آنجا از من مانند خر کار نکشند و من سواد ندارم و این را من می‌گویم و یداله کفاش می نوسد.البته خیلی آروم مینویسد که تو جا نمانی و راحت نامه را بخوانی!

هفته پیش ۲ بار باران آمد ؛ یکی ۴ روز طول کشید و دومی ۳ روز.ولی من احساس می‌کردم که دومی بیشتر از اولی طول کشید.

ما اسباب کشی کردیم و آمدیم این خانه اما آدرسمان همان است چون من پلاک را کندم و با خودم آوردم و به در این خانه با چسب چسباندم!و تو به همان آدرس قبلی نامه بنویس!

من دیروز رقیه را برده بودم استخر ولی آنجا گفتند باید مایوی ۱تکه بپوشد و چون مایوی رقیه ۲تکه بود سنگ کاغذ قیچی کردیم و رقیه تکه بالایی را پوشید و پایینی را من بردم خانه!

من کار خیلی خوبی پیدا کرده ام.۲ ‌،۳ هزار نفر زیر دست من قرار است کار کنند.اکبر اقای چمن‌زن که بازنشسته بشود من میروم جای او کار می‌کنم و نگران من نباش.

مادر می‌خواست برایت پول بفرستد ولی دیر یادش افتاد و من این نامه را پست کرده بودم.

برای ما نامه و پول و خراکی و جهاز برای فاطی و هر چی که دوست داشتی بفرست.

خداحافظ!

از طرف گلی!

 دنیا علی دایی دایی با سایپا یکتازی می کند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد