زندگی آنچنان هست که زندگانی باید کرد

زندگی پاورقیست ، جستجو بایدکرد

زندگی آنچنان هست که زندگانی باید کرد

زندگی پاورقیست ، جستجو بایدکرد

غربت چشمان عاشق

نمی دانم چرا رفتی ؟        نمی دانم چرا ؟       شاید خطا کردم

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی ،

نمی دانم چرا ؟     با کی ... ؟     کجا رفتی ؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

ولی رفتی و بعد از رفتنت

رسم محبت در غمی خاکستری گم شد

ولی رفتی و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد ، که من بی تو ، هزاران بار در لحظه خواهم مرد

و من با آنکه می دانم تو نامم را از یاد خواهی برد ، هنوز پریشان چشمان زیبای توام

و بعد از این همه طوفان و وحشت و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو :

پشیمانم ، در راه عشق و انتخاب او خطا کردم

و من ،

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

و من در اوج پاییزی ترین روزهای یک دل

میان انتظاری از جنس سنگ سخت

باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

نظرات 2 + ارسال نظر
یه نفر چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:58 ب.ظ

از صمیم قلب واست آرزوی موفقیت میکنم

سمیرا یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ب.ظ http://paradisee.blogsky.com

سلام دوست عزیز..
وبلاگ جالب و پر محتوایی دارید...
خوب هم می نویسید...
خوشحال میشم به منم سر بزنید
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد